عنوان اول این پست : مدیر پارسی بلاگ خرمشهر رو ارزون فروختی !!!

اما چون نمیخام حرمت کسی شکسته بشه تغییرش میدم .

سلام جناب فخری ... مدیر محترم پارسی بلاگ

مدتی هست که تو پارسی بلاگ مینویسم و البته از نزدیک هم با هسته داخلی اون آشنا و ازحاشیه هانیز مطلع هستم ...

پارسی بلاگ با شهادت اکثر بازدید کنندگان وبلاگ بچه  های ارزشی و خاک جبهه خورده و دلسوخته و چادرمشکی دار هستند که از روی دغدغه می نویسن . نه مثل اکثر وبلاگها برا دوست دختر و پسر و  عاشقانه های جوان های کارو و مارکس و صادق هدایت خونده که عصیان فرسودگی اندیشه های تزریقی به اونها داره زندگیشونو از هم میپاشونه !

همیشه برا خوندن یک مطلب به هویت نویسنده اول فکر کردم و بعد انرِژی پنهان شده در پشت کلماتش . تو پارسی بلاگ هم وقتی وارد شدم اول رفتم رو « درباره ما » کلیک کردم و شروع کردم به خوندن آنچه هویت ما بودن شما رو میخاست بهم معرفی کنه ... آخرین بندهاش اینا نوشته شده بود :

در پارسی‏بلاگ، سعی بر آن بوده است تا با ایجاد محیطی سالم، صمیمی و سرشار از محبت، خلوص و صفا، استعدادهای جوانان پاک این سرزمین آسمانی رشد یابد و تلاش شده است تا پارسی‏بلاگ بستری باشد برای برقراری تعاملات فکری و فرهنگی.

ما برای فکر و اندیشه‏ای که به وسیله جوانان نویسنده تولید می‏شود، ارزش و منزلتی والا قائلیم، هرچند این افکار تطابق کامل با دیدگاه‏های رسمی نداشته باشد. ما پرسشگری و طلب را بزرگترین سرمایه یک انسان برای پیشرفت در ابعاد مختلف حیات بشری می‏دانیم.

برام جالب بود و امیدوار کننده .... اما خب الان دیگه مثل اون موقع اعتقاد ندارم به این جمله  ها ... دلایلم و عرض میکنم ... شاید نافع بود .

نمیدونم تا کی ما باید از بلاگ تا پلاک راه بندازیم و کلی آدم رو برداریم ببریم جنوب تا ثابت کنیم از ارزشهای دفاع مقدس داریم حمایت میکنیم .. نمیدونم تا کی باید با مدلهای دهه 60 و 50 حرکت کنیم و اسمشو بزاریم پاس داشتن ارزشها ..

من تاحالا فکه نرفتم و هنوز قدمهام متبرک به خاک طلائیه نشده ....  
اهل هیئت و مجلس مدح و مرثیه هم نیستم و پای مبر هم شبها رو با بچه ها نگذروندم ... ایست بازرسی هم نرفتم که بگم اهل حمایت از ارزش ها و آرمانهام ... اما ! عرق ایرانیم هنوز رنگش سرخه .. گفتم جنوب نرفتم اما آوینی رو قبل از شهادتش دوست داشتم و بعد از شهادتش ازش بت نساختم و مثل ی سری از دوستان ستایشگر نشدم ....

هنوزم برام مهم هستن آدمهایی که رفتن و از آرمانهاشون دفاع کردن و هنوزم برام ارزشمند هستند آدمهایی که موندن و دارن با زندگی کردن کنار من  ، بهم چیزهایی یاد میدن که برگفته از همون خاک و آب و آفتابه ... البته بهشون میگن جانباز .... من میگم عشق باز ...

این حرفا شعار های منو حرف دل خیلی از برو بچه هایی هست  که اکثر پست ها و کامناشون بوی شهید و خاک شلمچه و صورتشون خیس از یاد اروند هست هنوز ...

اما نمیدونم تا کی باید برم تو وبلاگ زنده یاد  و کنار عکس آقا تبلیغ خرید ملک تو دوبی رو ببینم .. نمیدونم چرا شما که مدیر این سایت هستید این موضوع رو متوجه نشدید که ذائقه ی آدمهای این مجموعه با زندگی تو دوبی فرق داره ... نمیدونم چرا شما متوجه نشدید که کسی که برا  پست شهید باکری و همت و آوینی و طلائیه و دغدغه های دولت احمدی نژاد و حضور نستله و توهین به پیامبرش مینویسه و کامنت میزاره اهل خرید ملک تو دوبی نیست و  براش زجر آوره هر وقت میاد تو صفحه ی دلش ی چیزی بنویسه و ی بویی از فرات راه بندازه که طعم گوگردو چاشنی عمل نکرده داشته باشه و به جا عود روشنفکری ، شمع شام غریبان جلوش بسوزه باید تبلیغ ملک تو دوبی رو تحمل کنه ...

نمیدونم چرا باید با فلان وبلاگ که آسیابش از آب صهیونیزم  میچرخه با پارسی بلاگ فاصله ای نمونه ...  نمیدونم چرا دغدغه مدیرانی که میخان تبلیغ بگیرن که چرخ اقتصادی وبلاگی بگرده که آدمهای  رجیستر شده تو وبلاگشو میشناسه رو به ی همچین سیستمی میاره ...

خیلی وقت نیست این مدل کار کردن توسایتهای ما آغاز شده و قطعا باید به بانیانش آفرین گفت .... مدت زیادی هست که پنل های تبلیغات ما فله ای  فروش میره و دیگه برا مدیران مهم نیست پیمانکار پنل چی رو تو کجا تبلیغ میکنه ......

فکر میکردم میدونید کیا تو پارسی بلاگ مینویسن ..... اما الان میبینم هنوز نمیدونید ذائقه ای جماعت از  فکه برگشته چیه ....

هنوز نمیدونید ی پنجره به دوبی باز کردن تو وبلاگ چفیه ! یعنی نادیده گرفتن قطره خون روی اون چفیه یا باز کردن چفیه به سالن مد جنوب خاور میانه ...

آقای فخری ... من با شما  فاصله ای زیادی دارم .... و فکر میکنم همه اون خاک جنوب خوردگان نیز با شما فاصله ی زیادی دارند ....

نمیدونم چند تا جوون یگان میسازن  اما من اگه جای شما بودن تو یگان این برو چه های نوجوونی که با خون دل دارن از این آرمان ندیده و لمس نکرده که نبودند لمس کنن  اما چشم بسته به بوده ها لبیک گفتن نفوذی نمیفرستادم که تبلیغ دوبی کنه ...

نمیدونم ... شاید شما نمیدونید این بچه ها عشقشون جنوب هست اما نه تو امارات ... اما نه تو برج العرب ..  دوست دارن خاک داغ رو لمس کنن اما نه لب ساحل ابوطبی و دیره .... این بچه ها عاشق آب و هوای شرجی و داغ هستند اما نه به قیمت تابعیت اماراتی .....

نمیدونم شایداگه سرور های پارسی بلاگ خصوصی بود و تو صدا و سیما نبود توجیه هزینه های زیاد و خدمات بخش خصوصی و .... میتونست شمارو جزو اون عده ای قرار بده که بگن مجبوریم دربیاریم تا خرج اینجا کنیم ....

اما خب من میدونم ... این بچه ها دوست ندارن برا وبلاگشون که بوی حجاب و عفاف ایرانی اسلامی میده  روبنده ی اماراتی هدیه داده شه .... این بچه ها دوست ندارن چند پیکسل از بالای صفحه ی وبلاگشون خاک یک کشور دیگه باشه !

اینا برا این ایران خون دل خوردن .... نبودن که جون بدن ... اما خون دل خوردن ....

اما تو همین دوران با همین پنجره بازکردن ها که تشویق به مهاجرت و تشویق به زندگی بی قید و بنده و تشویق به اقامت و تشویق به عبور از خاک خرمشهره اونم نه با پای برهنه به قصد تبرک ! بلکه با هواپیمایی امارات با صرف مشروب عربی و مجله { الخلیج }  پشت کردن و اومدن تو وبلاگشون که حیطه ی امن و  جایگاه ارزشهاشونه حرف یک رنگی بزنن .... اما الان .....  چند سانت از عکس آقا شونو که قاب کردن تو اوج صفحه ی وبلاگ دلشون  تبلیغ خرید خانه در دوبی گرفته ....

کنار رنگ سیاه سفید چفیه و صوت قرآن وبلاگشون ریتم برج العرب با ضرب آهنگ بورس فارکس گرفته ....

گفتم ... من فکه نرفتم و خاک اونجارو به قدمهام آلوده نکردم ... اما دوست ندارم کنار  عکس آقا و لوگوی دوستام  ی کنسولگری بیگانه اونم در حال دعوت به مهاجرت و گذر از آسمان خرمشهر باشه ....

حقا که تو سالگرد فتج خرمشهر چه پیروزمندانه وبلاگ های خرمشهری ما توسط کمپانیهای بیزینسی اماراتی و قطعا آمریکایی فتح شد .....

برام دیگه بین شما و مدیر شبکه های ماهواره ای که تبلیغ سفر و اقامت دائم به امارات و بعد ویزای امریکا و اسرائیل میکنن فرقی وجود نداره ....

اما بازم میگم .... ! من دوست ندارم  تو وبلاگ دوستام تبلیغ ی کشور بیگانه رو انم درحال دعوت به فرار از هویتم ببینم !!!!!!! نمیخـــــــــــــــــــــــــــــام .....